در آنجا تربتي است گويا معدن مغناطيس كه افراد عاشق را كه قابل جذبند مانندذرات كوچك آهن بسوي خود جذب ميكند، آنجا مضجع مقدس سرباز فداكاري است كه رؤسا جمهور و پادشاهان، قبل از اينكه رسم سرباز گمنام و نهادن دسته گل معمول گردد، عصاره گل، بهترين عطر را آوردند و بوسيدند و بوئيدند و پاشيدند و آرزوي اين كردند كه كاش در برابرش جنگيده و اسلام را ياري ميكردند و كشته ميشدند....»
تلاقي«دين»و«هنر»در بناي مساجد
مسلمين، خود را نسبتبه ارزشهاي مجسم شده در وجود ائمه، اينگونه وظيفه مند احساس كرده و از اولياء الله و بندگان خوب خداوند، تجليل و تكريم ميكنند، چرا كه تعظيم اين شعائر و تجليل از اين والا مردان و پيشوايان و شهيدان، گراميداشتحق و فضيلت و صدق و راستي است و تكريم عدل و آزادي و شرف و انسانيت...و چه كسي شايستهتر از آنان، براي نثار عاشقانهترين و صادقانهترين اخلاصها و تواضعها و تكريمها؟!
در مورد خدا و خانه خدا نيز چنين است و پاكترين احساسها و زيباترين ايثارها نثار بارگاه او ميشود.
ما با اين واقعيت روبرو هستيم كه هنر توسط مسلمين، در بناهاي مقدس مساجد تا اندازه گسترده و عميقي جا گرفته و به كار رفته است و ذوقها و خلاقيتها در جهت رونق بخشيدن به مساجد، استخدام شده است.
بالاخره مساجد، خانه خدا است (و ان المساجد لله بنا بر يكي از تفاسير) و حديث امام صادق _ عليه السلام _ در اين باره گذشت.بنابراين، تا وقتي كه آباد ساختن و حلال بخشيدن به معبد مسلمين و مسجد اسلام، به روح توحيد و توجه به خدا ضرر نزند، نه تنها مذموم و نكوهيده نيست، بلكه تشويق هم شده است.
و از همينجاست كه مساجد، محل تلاقي هنر و مذهب و ميعادگاه بروز اين دو عنصر ميباشد.
در مورد نقش ايمان و احساس مذهبي و نثار زيبائيها به آستان خداونددر بناي مساجد، به اين نقل توجه كنيد:
«....معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زيبائي را كه در اطراف خويش ميديد، آنرا در خور عظمت و جلال خدا مييافت.سعي ميكرد تا به هنگام فرصت، براي آن در مسجد، جائي باز كند.در بناي بسياري از مساجد، هنرهاي مختلف به هم در آميخته است. معماري، در توازن اجزاء كوشيده است نقاشي به نقوش و الوان كاشيها توجه كرده است، و خوشنويسي، الواح و كتيبهها را جلوه بخشيده است، شعر، موعظهها و ماده تاريخها را عرضه داشته است و موسيقي هم براي آنكه از ديگر هنرها باز نماند، در صداي مؤذن و بانگ قاري و واعظ، مجال جلوهگري يافته است.حتي صنعتهاي دستي هم براي تكميل و تزئين اين مجموعه الهي به ميدان آمدهاند.فرشهاي عالي، پردههاي گرانبها، قنديلهاي عظيم و درخشان، منبت كاريها و مليله دوزيها در تكميل زيبائي و عظمت مسجد، نقش خود را ادا كرده.بدين گونه مظاهر گوناگون فرهنگ و هنر اسلامي در طي قرنهاي دراز، چنان در بناي مسجد، مجال ظهور يافته است كه امروز، يك مورخ دقيق روشن بين ميتواند تنها از مطالعه در مساجد، تصوير روشني از تمدن و تاريخ اقوام مسلمان عالم را پيش چشم خويش مجسم كند. در طول نسلها و قرون، در فاصله آفاق مختلف، هنر اسلامي ملجائي پاكتر و نمايشگاهي امنتر از مسجد نداشته است و اشتراك مساعي اقوام و امم مختلف اسلامي در تكميل و تزئين مساجد، با وجود حفظ خاصيتهاي ملي و محلي، نوعي بي تعلقي را در معماري اسلامي سبب شده است كه البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامي مناسبت تمام دارد و به هر حال، از مفاخر معنوي مسلمين بشمار است.البته غير از مساجد، ابنيه و آثار بسيار از تمدن اسلامي مانده است....»
با توجه به آنچه قبلا نسبتبه سادگي مساجد گفتيم و اينكه مساجد، موزه و نمايشگاه نيست، شايد اين سؤال به ذهن بيايد كه مركزيت مسجد براي پرستش بي پيرايه خداوند، چگونه با اين هنر آفرينيها توافق دارد؟
بايد گفت:عبادت، تجسم عملي عقيده است، نماز هم همينطور.نماز كه شعاري از شعائر دين است، نمودار خارجي عقيده دروني به اسلام و بندگي خدا است.بنابر اين مساجد كه محل عبادت است، از عمق نهاد دين سرچشمه ميگيرد و اسلوب كلي آن بايد با متن مكتب، ناهمگون نباشد.
بي جهت نيست كه مسجد، «خانه خدا»بحساب آمده است.و بي سبب نيست كه ساختن و آباد كردن«مساجد خدا»، كار كساني شمرده شده كه به خدا و روز قيامت، باور داشته و عمل صالح كنند انما يعمر مساجد الله...توبه-18) پس مسجد، به متن مذهب و عقيده مرتبط است.
در واقع، اين اسلام نبود كه دعوت به تزئين مساجد و ساختن بناهاي مرتفع و معماريهاي شگفت و پر شكوه بنام مسجد كرد.چرا كه با توجه به فلسفه وجودي مسجد (خانه خدا، خانه عبادت و...) شكل مسجد اسلامي روشن است.
بلكه اين هنر بود كه مسجد را بعنوان ظرفي مناسب و زمينهاي مستعد براي بروز و تجلي و نمود پيدا كردن يافت.
و اين هنرمندان بودند كه روح تفاهم آميز مكتب را، در رابطه با هنر متعهد شناختند و به استقبال آن رفتند.
معماري مسجد
آنچه از مطالب گذشته بدست ميآيد، اينستكه مسجد در اسلام، بر مبناي سادگي و دوري از تجمل و تزئين استوار است و عظمت آن در سادگي است.درست است كه مساجد، سنگ زير بناي تمدن مسلمين است و با آئين جديد اسلام، همراه و هم جهت پديد آمده و شكل گرفته است، لكن تمدن مسلمين هم ويژگيهائي داشته و دارد كه به برخي از آنها در بحث«مدنيت و معنويت»اشاره شد. اين خصوصيات، در كيفيت و سبك ساختن مساجد هم اثر گذاشته است.
بعنوان مثال، از مستحبات مسجد، روباز بودن و نداشتن سقف است.مسجد پيامبر در آغاز چنين بود و بعدا بخاطر مقابله با ريزش باران يا تابش خورشيد، بر سر و روي نماز گزاران، سايه باني از شاخ و برگ نخل زدند.
بعضي از فقهاء، در بيان حكمت اين استحباب گفتهاند:از جمله اسباب قبول نماز و استجابت دعا، نبودن حائل و مانعي بين نمازگزار و آسمان است.
گر چه بين خدا و بنده، هيچ چيزي حائل نيست و خداوند همه جا حضور دارد، ولي طبيعي است كه عبادت و دعا در زير آسمان، با دعاي در زير سقف فرق دارد و در فضاي باز و زير آسمان، انسان احساس قرب و معنويتبيشتري ميكند.
آنچه كه در ابتدا معمول بوده، داشتن حداكثر سايه بان و داربست مانندي همچون يك كپر يا خيمه بوده است و در زمان خلفاي بني اميه و بني عباس، سقفهاي تزيين شده پيدا شد، چيزي كه مورد كراهت ائمه بود و اشاره ميكردند كه:اگر قائم ما قيام كند اينگونه مساجد را از بين ميبرد و در برخي از احاديث، بعنوان نكوهش از كار افراد دوره آخر الزمان و بيان اوصاف آن عصر، آمده است كه:خانهها ميسازند و قصرهاي محكم بر پاي ميدارند و مساجد را آرايش ميدهند: (يبنون الدور و يشيدون القصور و يزخرفون المساجد)
آنچه كه در اينگونه احاديث، با تعبير«زخرف»بيان شده، منظور، تزئين به طلا و جواهرات است، نه هر تزيين ديگر.
از جمله مستحبات مسجد، مسطح بودن مناره با ديوار و سقف مسجد است.چرا كه مناره براي آن بوده كه مؤذن بر فراز آن رفته و اذان بگويد.بطور طبيعي بلند بودن مناره، با توجه به وضع خانههاي آن روز-و امروز هم-موجب اشراف داشتن بر خانههاي اطراف و در نتيجه، سلب امنيت و آسايش از همسايگان مسجد ميشده است و با بالاي ديوار و مناره رفتن، مردم در خانههاي خود تامين نداشته و ندارند.
به يك نقل، توجه كنيد: «از جمله مكروهات، بالا بودن مناره از سطح مسجد است، زيرا بخاطر اشراف مؤذنها به خانههاي همسايگان، موجب اذيت اهل خانه ميشوند...»
آنچه روشن است اينكه مساجد اسلامي در آغاز، فاقد چيزي بنام مناره بوده و احداث آن، يك پديده ثانوي است و به صورت مرتفع و بر افراشته، كه از دور نمايان باشد، از جاي ديگر اقتباس شده است.
«مناره از بناي آتش پرستان است كه در بالاي آن، آتش ميافراختند، تا اهل شهر درخشش آنرا بنگرند و پرستش نمايند.سپس آن مكان را مسلمين براي اذان گفتن اختصاص دادند و نظير آنرا در مساجد ساختند.» بنا به نقلي ديگر:«در زمان پيامبر، مناره نبود و اذان بر بام مساجد گفته ميشد.حتي قبل از آنكه مسجد ساخته شود، اذان توسط بلال حبشي، بر پشتبام بلندترين ساختمان گفته ميشد.بعدا براي مسجد و اذان، مناره ساخته شد.»
مسجد و جايگاه ويژه آن در اسلام بخش پنجم
نوشته شده توسط Alfa-x
منتشر شده در
مساجد
ارسال نظر
کادرهایی که با علامت (*) مشخص شده اند وارد کردن اطلاعات در آنها الزامی می باشد. کد HTML مجاز نیست.